درباره وبلاگ

نوازش دلهابادست غم ها
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان bi taraf و آدرس ganonebiganoni.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 22
بازدید دیروز : 40
بازدید هفته : 102
بازدید ماه : 102
بازدید کل : 24378
تعداد مطالب : 21
تعداد نظرات : 16
تعداد آنلاین : 1


شروع کد تغییر شکل موس -->
بی طرف
پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, :: 21:15 ::  نويسنده : farzad       

 

دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست

تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست

قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم

گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

آسمانی ! تو در آن گستره خورشیدی کن

من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست

من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز

که همین شوق مرا ، خوب ترینم ! کافی ست
 
 

 

 

غريب آمده ام غريب خواهم رفت
نچيده سيب به روياي سيب خواهم رفت
ميان بوسه طنابي به دار مي بافند
به گونه با گل سرخ فريب خواهم رفت
صداي خواب بر احساس شهر مي پيچيد
و گفت با دل من بي نصيب خواهم رفت
و مرگ سهم تمام حيات حوا بود
اسير دست رسوم عجيب خواهم رفت
به شوق باغ پر از ياس هاي قديم
از اين بهار دروغين نجيب خواهم رفت
اگر چه گريه بر اين شهر جرم زندان داشت
ميان همهمه ها عن قريب خواهم رفت
زمان كوچ شد افسوس دست من خاليست
غريب آمده بودم غريب خواهم رفت
 
 
راحت بخواب اي شهر ! آن ديوانه مرده
در پيله ابريشمش پروانه مرده
در تنگ ديگر شور دريا غوطه ور نيست
آن ماهي دلتنگ خوش بختانه مرده
يك عمر زير پا لگد كردند او را
اكنون كه ميگيرند روي شانه مرده
گنجشگ ها ! از شانه هايم بر نخيزيد
روزي درختي زير اين ويرانه مرده
ديگر نخواهد شد كسي مهمان آتش
آن شمع را خاموش كن پروانه مرده !

 

 

آرزو دارم بهاران مال تو
شاخه های یاس خندان مال تو
ساده بودن های باران مال تو
آن خداوندی که دنیا آفرید
تا ابد همراه و پشتیبان تو

 

 

 


 

شمع های رفتن تو  فوت
 
بغضم ترک ترک شده مثل چشمای توی قاب
یه اسم فقط مونده ازت صفحه اول کتاب
 
گل های خشک پرپر و بوی قدیمی تنت
یه خط کهنه روی کارت مبارکه اومدنت
 
یه چاردیواری سوتاکور یه خونۀ غرق سکوت
امشب تولد منه شمع های رفتن تو فوت
 
این قلب مردنی من باخته همش توی غمت
امشب تولد منه تو سالگرد رفتنت
 
نمیدونم چند سالمه ولی غمت 3 ساله شد
پیر شده تو نبودنت یه قلب زخمی و کبود
 
3سال آزگاره که دارم بی تو سر میکنم
دست میکشم روی کتاب غصه هامو تر میکنم
 
با این سه شمع نیمه جون فوت میکنم رفتن تو
امشب میام به زندگی یا که منو میکشی تو
 
تموم شده امشب بازم غمت داره نو میشه
یه سال مونده روبرو نزار غمت 4ساله شه
 
یه سال مونده روبرو یه خونۀ غرق سکوت
غمت دیگه بزرگ شده شمع های رفتن تو فوت
 
یه چاردیواری سوتاکور یه خونۀ غرق سکوت
امشب تولد منه شمع های رفتن تو فوت
 

 

 



پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 11:7 ::  نويسنده : farzad       

 

نیمه شب آواره و بی حس وحال
در سرم سودای جامی بی زوال
عرصه ای آغاز کردیم در خیال
دل بیاد آورد ایام وصال
ازجدایی یک دو سالی می گذشت
یک دو سال از عمر رفت و برنگشت
دل بیاد آورد اول بار را
خاطرات اولین دیدار را
آن نظر بازی آن اسراررا
آن دو چشم مست و آهو وار را
همچو رازی مبهموسربسته بود
چون من از تکرار اوهم خسته بود
آمد و هم آشیان شد بامن او
همنشین هم زبان شد با من او
خسته جان بودم که جان شد بامن او
ناتوان بودم توان شد با من او
دامنش شد خوابگاه خستگی
این چنین آغاز شد دلبستگی
وای از آن شب زنده داری تا سحر
وای از آن عمری که با اوشد به سر
مست او بدم ز دنیا بی خبر
دم به دم این عشق می شد بیشتر
آمد و در خلوتم دم ساز شد
گفتگوها بین ما آغاز شد
گفتمش...
گفتمش در عشق پابرجاست دل
گر گشایی چشم دل زیباست دل
گر تو زو رعمان شوی دریاست
بی تو شام بی فرداست دل
دل ز عشق روی تو حیران شده
در پی عشق تو سرگردان شده
گفت ....
گفت در عشقت وفادارم بدار
من تو را بس دوست می دارم بدار
شوق وصلت را بسر دارم بدار
چون تویی مخمور خمارم بدار
باتو شادی می شود غم های من
با تو زیبا می شود فردای من
گفتمش عشقت به دل افزون شده
دل ز جادوی روخت افزون شده
جز تو هر یادی به دل مدفون شده
عالم از زیباییت مجنون شده
بر لبم بگذاشت لب یعنی خموش
طعم بوسه از سرم برد عقل و هوش
در سرم جز عشق او سودا نبود
بحر کس جزاو در این دل جا نبود
دیده جز بر روی او بینا نبود
هم چو عشق من هیچ گل زیبا نبود
خوبی او شهره ی آفاق بود
در نجابت در نگوهی تاخ بود
روزگار....
روزگار اما وفا با ما نداشت
طاقت خوشبختی ما را نداشت
زیر پای عشق ما سنگی گذاشت
بی گمان از مرگ ما پروا نداشت
آخر این قصه هجران بود و بس
حسرتو رنج فراوان بود و بس
یار ما را از جدایی غم نبود
در غمش مجنون عاشق کم نبود
بر سر پیمان خود محکم نبود
سهم من از عشق جز ماتم نبود
بامن دیوانه پیمان ساده بست
ساده ام آن عهدو پیمان را شکست
بی خبر پیمان یاری را کسست
این خبر ناگاه پشتم را شکست
آن کبوتر آخر از بند رست
رفت و با دلدار دیگر عهد بست
با که گویم که او هم خون من است
خسم جان و تشنه ی خون من است
بخت بد منوصل او قسمت نشد
این گدا مشمول آن رحمت نشد
آن طلا حاصل به این قیمت نشد
عاشقان را خوشدلی تقدیر نیست
با چنین تقدیر بد تدبیر نیست
از غمش با دود و دم همدم شدم
باده نوش غصه ی او من شدم
مست مخمور و خراب از غم شدم
ذره ذره آب گشتم کم شدم
آخر آتش زد دل دیوانه را
سوختی پروا پر پروانه را
عشق من....
عشق من از من گذشتی خوش گذر
بعد از این حتی تو اسمم را نبر
خاطراتم را تو بیرون کن ز سر
دیشب از کف رفت فردا را نگر
آخر این یکبار از من بشنو پند
بر منو بر روزگارم دل نبند
عاشقی را دیرفهمیدی چه سود
عشق دیرین گسسته تار و پود
گر چه آب رفته باز آید به رود
ماهی بیچاره اما مرده بود
 
 
 
بعد از این هم آشیانت هر کس است
باش با او یاد تو ما را بس است


جمعه 21 بهمن 1390برچسب:, :: 10:1 ::  نويسنده : farzad       

 تركي عاشقانه لر.....

شعر...

 

 

 

 
 قدرت عشق....
 عئشقدیر آیینه-یی حوسنو موجه‌للا ائیله‌یه‌ن
دیده-یی عوششاق ایله آنی تماشا ائیله‌یه‌ن
 
عئشقدیر زنجیر ائده‌ن عوذرا و لئیلی زولفونو
وامیق-ی آشوفته و مجنون`و شئیدا ائیله‌یه‌ن
 
 
 
عشقدیر وار ائیله‌ین یوخدان پئیمبر آدمی 
 
سونرا دا آدم اوچون توپراغی حوا ائیله‌ین
 
 
 
عشقدیراعجاز ایله یئرله گؤیو بیرله‌شدیرن
 
سونرا دا دریا دؤشونده شمسه ماوا ائیله‌ین
 
 
 
ذره ذره عشقدیر ذراتِ ذراتا آخان
 
عالَمی ذرّه قیلان، ذرّاتی دونیا ائیله‌ین
 
 
 
کائناتین ارکانی البته عشقه باغلی‌دیر
 
عشقدیر کون و مکان ارکانی برپا ائیله‌ین
 
 
 
عشقدیر مجنونو مجنونلوقدا بدنام ائیله ین
 
یا کی خوش منظر بیرین مجنونا لیلا ائیله ین
 
 
 
 
عشقدیر بیدار ائدن نفس نفوس عالمی
 
نفس طغیانکار ایله عالمده بلوا ائیله ین
 
 
 
عشقدیر نور ضیانی بخش ائدن عاشیقلره
 
چؤلده سرگردان گزه‌ن چوپانی موسا ائیله‌ین
 
 
 
عشقدیر هئچ دورمادان شمعین گؤزوندن پوسکورن
 
هم یانان هم یاندیران هم ده تماشا ائیله‌ین
 
 
 
غونچه‌نی خندان قیلار رقصان ائدر گوز یرپاغین
 
عشقدیر البته کی، بیر بئیله غوغا ائیله‌ین
 
 
شکوه لی سوز
بیلمم نیه هر یاندا بلا پس بیزی توتدی
هر بیر یانار اوت دوشدی گولستانی قوروتدی
بیلمم نیه نعمت بولاغین قاینادان الله
یوسقوللاری بس بیر بیله نعمت دن اونوتدی
بیلمم نیچون یوسوفه حُسنی ورن الله
عشق آتشینه قلب ذولیخانی چوروتدی
دوستلار نه خطا ایلدی دوستلوخدان علاوه
دوست اوستونه دوشمنلری دائم یوگوروتدی
دولتلیه رضواندی جهان یوخسولا زندان
ایپ سالدی بو یوخسوللاری زندانه سوروتدی
صابر اشیدیپ بو سوزی باخدی منه گولدی
عرض اتدی بالا بیزلری بیگانه چوروتدی
احساسیله اویناتدی بیزی عقلیمیز آزدی
ئوزباشینا بو میللتین ئوز داشینی سورتدی
پابند اولوپ بس کی خرافاته مسلمان
غفلتده گالیپ چشمه ی تقوانی چوروتدی
بیگانه چالیپ لای لایه خلق یوخلادی یاتدی
ئوز بارماقینی میللتین ئوز گوزونه دورتدی
 
 
 
هرنه آغری، درد گله لذّتدی یاردان عاشیقه
فخردیر، یارین یولوندا اولسا قوربان، عاشیقه
 
گزسه گر اؤزباشینا جنتّده، دوستاقدیر دئمک
 
یاخالانسا یار اوچون جنّتدی زندان عاشیقه
 
 وار-یوخوندان، دونیاسیندان ال چکر جانان اوچون
 
نه اؤنملی گؤوده دیر، نه روح نه جان عاشیقه
 
باغلاسا ایلقار قووشماق شرطی(مقصدی) ایله یار ایله
 
قورخو یوخ توپدان، توفنگدن یاکی داردان عاشیقه
 
هر اودا-سویا آتار اؤزون، راحاتلیق بکله مز
 
توپراق اولموش دؤشه یی، گونش سه یورقان عاشیقه
 
کندی کؤنلونده بولار آرتیق او یارین مسکنین
 
ایشته قیبله، ایشته کعبه هریئر، هریان عاشیقه
 
ال-ایاقدان، گؤز-قولاقدان، دیل-دوداقدان یار یاغار
 
مات قالارسان دئیه سن تانری یا انسان عاشیقه!
 


صفحه قبل 1 صفحه بعد